با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
1-اگر سه گانه ی ارباب حلقه ها که بودجه ی ان در کل ٥٠٠ میلیون دلار بود با شکست رو به رو میشد شرکت بزرگ فیلمسازیه نیو لاین سینما ور شکسته میشد.
2-زمانی که ایده ی ساخت سه گانه ی ارباب حلقه ها داده شد هیچ شرکت فیلمسازی و هیچ کارگردانی به دلیل خرج و زحمت زیاد حاضر به ساختن این فیلم نبود.
3-فیلم بعدی پیتر جکسون یعنی هابیت به عنوان یک پروژه ی نفرین شده معروف است.چون در حدود 4 الی 5 سال این فیلم به دست کارگردان های مختلفی در دست ساخت بوده اما هیچوقت به اتمام نرسید.حتی زمانی که پیتر جکسون کارگردانی این فیلم را به عهده گرفت چند اتفاق عجیب افتاد.یک اینکه پسر جی.ار.ار.تولکین از پیتر جکسون به خاطر ندادن پول فیلم قبلی یعنی ارباب حلقه ها شکایت کرد اما بعد از مدتی این مشکل حل شد.دوم اینکه زمانی این فیلم روزهای اول فیلمبرداری را سپری میکرد پیتر جکسون دچار معده درد شدیدی شد که بلافاصله به بیمارستان منتقل شد و درمان شد.
4-در فیلم هابیت نقش بیلبو به کسی دیگری داده شد.به دلیل اینکه داستان فیلم به قبل از ارباب حلقه ها باز میگردد که در ان زمان بیلبو بگینز جوان بوده به همین دلیل فرد جوانتری باید این نقش را بازی میکرد که پیتر جکسون مارتین فریمن را برای این کار انتخاب کرد.اما همچنین اقای ایان هولمز که در فیلم قبلی در نقش بیلبو بازی میکرده در این فیلم در نقش بیلبوی پیر بازی میکند.جالب است که زمانی حتی دانیال رادکلیف یا همان هری پاتر هم برای بازی کردن در نقش بیلبو انتخاب شده بود اما پس مدتی بر کنار شد.در مورد مارتن فریمن هم نگران نباشید چون پیتر جکسون گفته هیچکس دیگری به جای او نمیتواند این نقش را ایفا کند و من به او اطمینان دارم.
5-اسمیگل یا گالوم زمانی یک هابیت مثل فرودو بگینز یا سموایز گمجی بوده اما او توسط قدرت حلقه به این شکل در امد و توسط ان نفرین شد.
6-تام بامبادیل تنها کسی است که جذب قدرت حلقه نمیشود.او حتی حلقه را به دست خود میکرد بدون انکه غیب شود و مانند یک وسیله ی بازی با ان بازی میکرد.دلیل اینکه گندالف حلقه به او نسپرد و به فرودو داد این بود که او پیر مردی کم هوش و هواس بود و برای حلقه اهمیتی قائل نمیشد و ممکن بود ان را جایی گم کند.
7-طبق افسانه ی جی.ار.ار.تولکین نبرد برای حلقه ی یگانه حدود 6000 سال پیش بوده و مناطق کنونی اروپا در ان زمان به این شکل نبوده اند.
8-کریستوفر لی که در هر دو فیلم در نقش سارومان است رو در رو با اقای جی.ار.ار.تولکین ملاقات کرده!!!!!!!!!!!!!!!!!!او هم اکنون حدود 90 سال سن دارد.
9-همه کسانی که برای ارباب حلقه ها کار کرده اند از بازیگران گرفته تا کارگردان ان و خلاصه همه ی انها از طرف داران(فن های) ارباب حلقه ها هستند.
10-به جز 3گانه ی ارباب حلقه ها فیلمها و کارتون های دیگری هم در این مورد ساخته شد.1-فیلم شکار گالوم(د هانت فور گالوم) که داستانش از اسمش معلوم است2-فیلم تولد امید(بورن اف هوپ) که داستان ان در مورد بچگیه اراگورن است.3-کارتون هابیت4-کارتون ارباب حلقه ها5-بازگشت پادشاه.
11-در فیلم هابیت اینکه شخصیت های فیلم قبلی در ان نیز حضور داشته باشند هنوز معلوم نیست.مثلا گیملی چند هفته پیش به 13 دوارف که در حال فیمبرداری برای فیلم بودند سر زد و به پیتر جکسون گفته است که خوشش امده(یعنی احتمال داره بیاد).همچنین آروین هم به پیتر جکسون گفته است که اگر ممکن است جایی برای او در این فیلم پیدا کند که هنوز پیتر جکسون جوابی نداده.اما در این وسط حرفی از بازیگر محبوب من ویگو مورتینسن یا همان اراگورن زده نشد.او هنوز هیچ حرفی در این مورد نزده است(.اما به احتمال خیلی زیاد اگر اروین بیاد او هم میاد!)اگر هم جایی برای او پیدا شود در قسمت دوم خواهد بود.
داستانهابیت 60 سال قبل از اتفاقات ارباب حلقهها رخ میدهد. قهرمان داستان بیلبو بگینز، هابیت کوتاه قدی است که توی عمرش تنها ماجراجویی که داشته مربوط به پرش از روی جویی کوچک بوده. حالا او باید با نیرنگ تیزهوشانهای که گند الف به او زده دل به ماجراجویی بزرگی بزند و به سراغ اژدهایی برود که تاکنون دست هیچ بشری به او نرسیده و در نهایت گنجی را که اژدها از آن محافظت میکند با 13 دورف دیگر تقسیم کند. بههرحال پیتر جکسون با همه نامهایی که برای کارگردانی هابیت آورده شد بودند تفاوت دارد و تفاوت آن هم از آنجایی که او یکی از خورههای کتابهای تالکین است و زیر و زبر نوشتههایش را خوب میشناسد. هر چند ابتدا او علاقه چندانی به کارگردانی هابیت نداشت که یکی از دلایل آن به گفته خودش کنار هم قرار دادن 13 دورف بوده که به نظرش کاری طاقتفرسا و انرژیگیر است؛ اما در نهایت به خود قبولاند که این خودش یکی از لذتهای ساخت هابیت است. بعد از خروج گلیر مو دل تورو مشخص شد او همه موجوداتی را که قرار بود درون فیلم حضور داشته باشند به کمک مایک مینولا طراحی کرده. حتی لوکیشنها آماده بودند و کارهای جلوههای ویژه صورت گرفته بود و به گفته خود او همه چیز برای کارگردان بعدی آماده شده بود. در اکتبر سال 2010 بالاخره Warner Bros و New Line Cinema با قرارداد یپیتر جکسون را به عنوان کارگردان هابیت انتخاب کردند و حتی تاریخ شروع فیلمبرداری را فوریه 2011 اعلام کردند. در حین ساخت فیلم نخستوزیر نیوزلند به شخصه کمک فراوانی کرد تا کار تهیه فیلم به سهولت انجام بپذیرد. حالا تصور کنید اگر دیوید کمرون نخست وزیر انگلیس پشت این کار بود! چه بلایی سر فیلم میآمد. نیوزلند و سرزمین میانی در ارتباطی تنگاتنگ هستند تا جایی که اگر فیلمهای هابیت در جای دیگری ساخته میشد نزدیک به یک میلیارد و 500 میلیون دلار از دست آن کشور میپرید. و این فقط شامل درآمدی نیست که از طریق ساخت لوکیشینها به دست میآید بلکه توریستهای زیادی هستند که این فیلمها را در این کشور سرازیر میکنند. بعد از سالها تصمیم گرفته شد فیلم در دو قسمت ساخته و اکران شود اما وقتی کار فیلمبرداری 254 روز طول کشید، تصمیم گرفته شده تغییر کرد و سه فیلم برای اکران آماده شد. 500 میلیون دلار هزینه کل ساخت فیلمهای هابیت شد خیلی از چهرههای آشنا که قبلا در فیلمهای ارباب حلقهها آنها را دیدهایم به فیلم هابیت برگشتند.به غیر از یان مک کلن و اندی سرکیس، ارلاندو بلوم، کیت بلانشت و الیجا وود هم حضور دارند و یان هلم هم برمیگردد تا نقش بیلبوبگینز پیر را دوباره خودش بازی کند. حتی برای عوامل پشت صحنه هم از این دست اتفاقها افتاده. هاوارد شور برگشته تا باز برای جکسون موسیقی متن بسازد و فران والش هم کار نوشتن فیلمنامه را برعهده گرفته. مارتین فریمن که در سریال شرلوک هولمز جدید نقش دکتر واتسون را هم دارد برای اینکه بتواند بیلبو بگینز جوان را هم بازی کند برای چند وقتی از دستاندرکاران سریال مرخصی گرفت. البته به غیر از او کسانی که جدید یا سابقا در فیلمها و سریالهای شرلوک هولمز نقش داشتهآند در هابیت حضور دارند. بندیکت کامبریچ در نقش کارآگاه هولمز در کنار فریمن بازی میکند، استفن فری برادر هولمز در دومین شرلوک گای ریچی حضور داشت و کریستوفر لی هم که زمانی خود در نقش کارآگاه هولمز بود. کریستوفر لی باز هم در نقش سارومن ظاهر میشود؛ اما به خاطر کهولت سن و نقش کمش در یکی از استودیوها انگلیسی سکانسهای مربوط به او گرفته میشود تا این همه راه را تا نیوزلند پرواز نکند. یک ارک عظیمالجثه در فیلم حضور دارد به نام آزوگ که نقشش را بازیگری به نام کونان استیونس بازی میکند که نزدیک به 2 متری و 13 سانت بلندی قامت اوست. اندی سرکیس نه تنها دوباره نقش گالوم را بازی میکند بلکه به عنوان دستیار دوم پیتر جکسون پشت صحنهها حضور دارد. پیتر جکسون درباره سهبعدی بودن فیلم گفته«دوست دارم وقتی میبینم شماها به درون فیلم کشیده شدهاید و بخشی از آن هستید.» یکی دیگر از نکات جالب سهبعدی بودن فیلم این است که تمام دوربینهای سهبعدی حاضر در فیلم هابیت اسم مخصوص به خود را داشتند که اغلب از خود اسم و فامیلی پیتر جکسون به عاریت گرفته شده بودند. سیلوستر مک کوی که قرار است در فیلمهای هابیت نقش راداگاست قهوهای را بازی کند گفته زمانی که به خانه جکسون در نیوزلند رفتم، او در حیاط خانهاش یک سوراخ هابیتی داشت که با خانه بیلبو بگینز فرقی نداشت. ما آنجا با یان مک کلین شام خوردیم و من انگار در کنار گند الف در حال خوردن شام در خانه بیلبوبگینز بودم. بنابر ادعای جان هاو و آلن لی، هابیت اولین فیلمی است که تولدش از همان ابتدا بر پایه سهبعدی طراحی شده، استوری بوردهای فیلم حتی سهبعدی هستند؛ تا جایی که یکی از آنها در صحنه قرمز سکانسی را طراحی میکرد و دیگری در صفحه آبی رنگ و سپس دو صفحه را با هم ادغام میکردند. هر سه فیلم هابیت با سرعت 48 فریم بر ثانیه فیلمبرداری شدهاند که این ویژگی فیلم را همانند زندگی واقعی زندهنشان میدهد. در فیلمهای معمولی این سرعت 24 فریم بر ثانیه است. جیمز کمرون در همین باره گفته پیتر جکسون یک حرکت روبه جلو در صنعت سینما انجام داده. 10 سال گذشته و من مشتاق بودم دوباره با اورلاندو بلوم هکاری داشته باشم. پیتر جکسون که این کلمات را جاری کرده در ادامه گفته، منتظر بودم او رامسنتر بینم اما او اصلا تکان نخورده و همان جوری مانند گذشته جوان است. روزنامه نگارانی که برای دیدن لوکیشنهای فیلم به نیوزلند رفته بودند شاهد این ماجرا بودند که سکانسهای آغازین فیلم که از خانه بیلبو شروع میشد و سکانسهای پایانی که در همان جا باید گرفته میشد در عرض 24 ساعت فیلمبرداری شد! هابیت: یک سفر غیر منتظره، هابیت: ویرانی اسماگ و هابیت: آنجا و بازگشت از آنجا نام سه فیلمی است که به ترتیب امسال، سال بعد و دو سال بعد اکران میشوند.
بعد از مرگ اسماگ، تورین و یارانش مدعی گنجها شدند گویی آنها از اول برای آنها بودهاست. همین کار آنها باعث ایجاد اختلاف بین بارد و پادشاه الفی میرکوود یعنی تراندوییل شد. هر یک از آنها بخشی از گنحینه را به عنوان بازپرداخت برای صدمههایی که اسماگ طی سالها به قلمرو آنها وارد کرده بود، میخواستند. تورین از دادن بخشی از گنجها ممانعت کرد و باعث بروز جنگ میان آن دو شد. منازعه سرانجام متوقف شد چون آنها خبرهایی را از نزدیک شدن وارگها و گابلینها به قلمروشان شنیدند. این اتفاق سرانجام منجر به نبرد پنج ارتش شد.
اطلاعات شخصی دیگر نامها طلایی ، اژدهای وحشی آفریدهشده/تولد مدتی پیش از نبرد خشم سالهای دارای قدرت ۲۷۲۰ د.س تا ۲۹۴۱ د.س نابود شده/مرگ ۲۹۴۱ د.س سن تقریباً ۶۰۰۰ سال قلمرو اره بور و کوهستان تنها مشخصات ظاهری نژاد اژدهایان جنسیت مذکر ظاهر چشمانی قرمز
اسماگ بسیار مغرور بود و فکر میکرد که کاملاً آسیب ناپذیر است. وقتی دورفها تصمیم گرفتند که از او انتقام بگیرند باعث شدند که اسماگ خنده تمسخرآمیزی به آنها بزند. گفته میشود که تنها حرص و تنبلی او بود که مانع دست اندازی او به سرزمینهای نزدیک میشد. به مانند تمام اژدها، اسماگ نیز به گفتگوهای معماگونه و مبهم علاقه داشت و نقطه ضعفش را به خاطر همین خودبینی نمایان کرد.
هنگامیکه اسماگ در سال ۲۷۷۰ حمله کرد، شهر دیل را پیش از وارد شدن به کوهستان تنها نابود کرد و تمام دورفهایی که در مقابل او قرار میگرفتند را میکشت و میسوزاند. بعد از امن کردن کوهستان، او تمام ورودیها به غیر از دو تا را مسدود کرد: دروازه اصلی و دروازه مخفی پایینی که تنها پادشاه زیر زمین و پسرش تراین دوم از آن خبر داشتند. بدون اینکه اسماگ بداند، ترور و پسرش تراین دوم از آنجا فرار کردند و زمانیکه اسماگ حمله کرد کسی در کوهستان نبود. به دنبال حمله، ترور کلید دورازه پایینی را به پسرش داد و اسماگ تا ۱۷۰ سال در کوهستان تنها تحت کنترل باقی ماند.
در سال ۲۸۵۹ د.س، گندالف خاکستری - درحالیکه ساحر (Necromancer) دول گولدور را تحت نظر داشت - کلید و نقشه دروازه مخفی را از تراین دریافت کرد. تراین از سال ۲۸۴۵ د.س در آنجا دستگیر و زندانی شده بود. بعد از اینکه گندالف فهمید ساحر همان سائورون است، به این نتیجه رسید که اسماگ میتواند متحد ارزشمندی برای ارباب تاریکی باشد. بنابراین گندالف به دنبال راهی گشت تا اسماگ را نابود کند و پادشاهی زیر زمین را دوباره احیا کند تا از قدرت سائورون در شمال بکاهد.
گندالف تنها پسر زنده تراین یعنی تورین زره بلوطی (Thorin Oakenshield) را برای بدست آوردن دوباره کوهستان به خدمت گرفت. در سال ۲۹۴۰، در خانه بیلبو بگینز او نقشه و کلید را به تورین داد و او را در بخشی از سفرش همراه کرد. گروه در سال ۲۹۴۱ به کوهستان رسیدند و بیلبو را برای بررسی وضعیت به داخل در مخفی فرستادند. بیلبو یک فنجان کوچک و سنگینی از گنجینه وسیع اسماگ را که او در زیر سرش میگذاشت دزدید و باعث شد که اسماگ به حد وحشتناکی دیوانه و عصبانی شود.
اسماگ مزاحمین را تا دامنههای کوه دنبال کرد اما نتوانست در مخفی را پیدا کند. بیلبو دوباره به استراحت گاه اسماگ رفت و وقتی اسماگ برگشت بیلبو در یک گفتگوی معماگونه تنها نقطه ضعف اژدها را کشف کرد. (قسمتی از سینه چپ او توسط گنجینهها حفاظت نمیشدند در حالیکه بقیه شکم او روی گنجها بود) اسماگ برای بار دیگر استراحتگاهش را ترک کرد و با یک ضربه دمش دامنه کوه را از هم پاشید و گروه تورین را درون درب مخفی گیر انداخت. اما قبل از آن پرندهای که درون کوه زندگی میکرد توصیفات بیلبو از ضعفهای اسماگ را شنید.
حمله اسماگ به شهر دریاچهای و کشته شدنش توسط بارد کمانگیر
بعد از اینکه اسماگ فهمید مردان شهر دریاچهای میخواهند به مزاحمین کمک کنند، پرواز کرد و به آنجا حمله کرد و شهر را از هوا با آتشهایش سوزاند. فاصله اسماگ تا تیرهای مدافعین زیاد بود و به آن اثر نمیکرد، اما پرنده به سمت شهر پرواز کرد و نقطه آسیب پذیر اسماگ را برای بارد کمانگیر آشکار کرد. بارد هم با یک تیر سیاه آتشین نقطه آسیب پذیر را مورد هدف قرار داد و منجر به کشتن اسماگ شد. بر اثر افتادن بر روی شهر آن را نابود کرد و بعد از آن در اعماق دریاچه غرق شد.
این روزها طرفداران پر و پا قرص تالکین شادمان از پایان یک انتظار 10 ساله به تماشای فیلم جدیدی از داستان های سرزمین میانه نشسته اند. فیلم «هابیت، یک سفر غیرمنتظره» ساخته جدید پیتر جکسون کارگردان نام آشنای سه گانه ارباب حلقه ها این روز ها در کانون توجه سینما دوستان است. برای من که همواره خودم از منقدین منتقدین بوده ام و کلا اعتقاد چندانی به نقد هنری ندارم، نوشتن نقد کار بسیار سختی بود اما در نبود یا کمبود نقد منصفانه از این فیلم مجبور شدم دست به قلم شده مصدع اوقات گرانبهای دوستان شوم . امیدوارم مورد توجه سینما دوستان واقع شود. سکانس ابتدایی فیلم و حضور یان هولم در نقش بیلبوی پا به سن گذاشته و الایجا وود در نقش فرودو، بی شک حس نوستالژی طرفداران ارباب حلقه ها را بر می انگیزد و پاسخی است به دلتنگی های ده ساله آن ها برای شخصیت های محبوبشان. اما آغاز جدی فیلم از روایت بیلبو از پیشینه پادشاهی دورف ها شروع می شود، هرچند برای ما که فیلم یاران حلقه را با روایت گالادریل با صدای قدرتمند کیت بلانشت دیده بودیم، صدای یان هولم آن حلاوت را نداشت، اما صحنه پردازی فوق العاده به ویژه در به تصویر کشیدن اره بور بسیار جذاب و مسحور کننده بود. صحنه ملاقات گندالف با بازی سر یان مک کلن و بیلبوی جوان با بازی مارتین فریمن و در ادامه سکانس ورود دروفها به خانه بیلبو و مهمانی شبانه یکی از درخشانترین فصل های فیلم است. اگر چه برای کسانی که بدون آشنایی با کتاب هابیت به تماشای این فیلم می نشینند و صرفا به دنبال دیدن یک فیلم فانتزی پر حادثه هستند؛ ممکن است این فصل از فیلم کمی کشدار و خسته کننده به نظر برسد، اما برای علاقمندانی که شاهکار تالکین را خوانده اند این فصل بیشترین بازتاب دهنده روح فضای حاکم بر رمان هابیت است. از نظر پرداخت سینمایی سکانس مهمانی و به خصوص صحنه جمع آوری ظروف یاد آور کمدی های بزن و بکوب ده های 60 و70 بود. اما نقطه درخشان این فصل صحنه ترانه خوانی دورف ها است که همراه با نمایش کشمکش درونی بیلبو و بازی بسیار دلنشین فریمن از نقاط اوج فیلم است. شخصیت دورف ها به زیبایی پرداخت شده و در این میان نباید از گریم عالی دورف ها گذشت که تا اندازه زیادی لایه های درونی شخصیت آن ها را منعکس می کند. از دیگر نقاط قوت فیلم بازی خوب ریچارد آرمیتاژ در نقش تورین سپر بلوط است که به خصوص در صحنه نبرد موریا و سکانس های پایانی به خوبی توانایی های خود را نشان می دهد. از فصل های درخشان دیگر فیلم باید به فصل بازی معما در تاریکی و سکانس تعقیب و گریز بعد از آن اشاره کرد. بازی فوق العاده اندی سرکیس در نقش گولوم واقعا دیدنی است. صحنه ترحم بیلبو به گولوم و غم از دست دادن حلقه که در چهره گولوم موج می زند؛ تاثیرگزارترین صحنه فیلم برای من بود. از نکات جالب دیگر در مورد این فیلم استفاده تیم نگارش فیلمنامه از منابع دیگری به جز رمان اصلی برای تکمیل قصه است. حضور شخصیت های گالادریل، سارومان و راداگاست که در متن کتااب نامی از آن ها برده نمی شود و نقش پر رنگ تر الروند و همچنین نمایش شورای سفید و دژ دول گولدور برای طرفداران تالکین غنیمتی است. نکته ای که تا اندازه ای به نظرم ضعیف کار شده بود گریم الروند، گالادریل و سارومان بود که نسبت به ارباب حلقه ها زیادی جوان شده بودند حال آن که خوانندگان آثار تالکین می دانند گذر زمان کوتاهی در حد 60 سال بر چهره الفی که نزدیک به ده هزار سال از عمرش می گذرد تاثیر چندانی ندارد.( البته من به شخصه گالادریل هابیت را بیشتر از ارباب حلقه ها دوست داشتم. به نظرم شکوه و عظمت و زیبایی الفی بهتر تصویر شده بود.) در پایان باید یادی هم از موسیقی زیبای هاوارد شور بکنیم که در القای حال و هوای قصه و بردن مخاطب به سرزمین میانه بسیار عالی عمل می کند. انتخاب هوشمندانه پیتر جکسون در استفاده از بعضی تم های ارباب حلقه ها به خصوص تم اصلی در صحنه ای که برای اولین بار حلقه را می بینیم؛ بسیار تا ثیر گذار است.
فیلم هابیت: سفری غیر منتظره بر اساس کتاب هابیت: آنجا و بازگشت دوباره نوشته جان رونالد روئل تالکین، استاد زبان انگلیسی دانشگاه آکسفورد است. و پیتر جکسون، این کارگردان نیوزیلندی تصمیم گرفته است تا به رسم سه گانه قبلی خود ما را دوباره با خود به سرزمین میانه ببرد. سه گانه ارباب حلقه ها با استقبال فراوان مخاطبان سینما و منتقدان روبرو شد تا حدی که میتوان گفت کمترین نمره از منتقدان را از سایت متاکریتیک به رقم 90 (میانگین سه قسمت) گرفته است. همچنین رکورد های متعدد فروش و 17 جایزه اسکار را در کارنامه درخشان خود دارد. اما تفاوت های اساسی میان حماسه ارباب حلقه ها و هابیت وجود دارد. مهمترین آن ها در زمان انتشار آنهاست. این که کتاب هابیت قبل از جنگ جهانی و با فراغت تمام نوشته شده و از طرفی اولین کتاب اساسی استاد تالکین است. اما ارباب حلقه ها پس از کشتار 60 میلیونی جنگ جهانی نوشته شده -کشتاری که توسط شخص تالکین تجربه شده- بنابراین تفاوت های اساسی در فضاسازی های کتاب وجود دارد. هابیت با حالت طنزمایگی خود و لحن جثارت آمیز و شیب تند حوادث بیشتر مخاطب نوجوان و طرفداران حماسه های فانتزی و دنیای جادو را به خود اختصاص داده است. حال آن که فضای ارباب حلقه ها بسیار تاریک تر و مرموز تر بیان شده و حالت کلاسیک مانند خود را به فانتزی و جادو غلبه داده است. اما دومین تفاوت مهم این دو کتاب در حجم آن است. نمی توان گفت که آیا به تصویر کشیدن یک کتاب 2500 صفحه ای در غالب سینمایی برای یک کارگردان سخت تر است یا سه گانه کردن یک کتاب 400 صفحه ای! به هرحال این دو تفاوت اساسی باعث میشد که ما انتظار فیلمی کاملا متفاوت با ارباب حلقه ها -شاهکار قرن بیست و یکم جهان سینما- داشته باشیم.
اما پیتر جکسون با قلم توانای خود به ما ثابت کرد که مهارتش با گذشت ده سال از ساخت ارباب حلقه ها نه تنها کمتر نشده بلکه رو به افزایش است. جکسون جهت رفع اشکالات یاد شده در بالا کارهایی انجام داد. از جمله اینکه عناصری را از خارج کتاب هابیت که در ارباب حلقه ها مجالی برای بیان آن نبود به فیلم خود وارد کرده است که توسط برخی از آن ها توانسته محیط فیلم خود را به اولین قسمت سه گانه قبلی اش یعنی یاران حلقه نزدیک کند. و همچنین این کار مشکل تایم فیلم را هم برطرف کرد و او توانست با موفقیت 400 صفحه ماجراجویی را توسعه دهد به نزدیک 9 ساعت فیلم. این عناصر در بخش های بعدی ذکر خواهند شد.
تفاوت اساسی تر در درونمایه هاست. درونمایه کتاب هابیت صرفا بیان صفاتی همچون شجاعت ، دلرحمی و تعاون است در حالی که در کتاب ارباب حلقه ها از همان ابتدا نبرد دو جبهه حق و باطل وجود دارد و طی آن (به فرموده امام صادق-علیه السلام-، 75) فضیلت جبهه حق و رذیلت جبهه باطل بیان می شود. گرچه در سه گانه ارباب حلقه مجال برای شرح و توصیف تمام آن ها نبود اما نبرد حق و باطل با شکوهمندی تمام در این فیلم به تصویر کشیده می شود و طی آن کارگردان ارزش های انسانی را می ستاید و از تاریکی ها و جهل بیزاری می جوید. حالا این کارگردان قصد انجام کاری مشابه برای سه گانه هابیت را دارد. در هابیت جبهه حق و باطل بیان نمی شود بنابراین کارگردان برای تاریک تر کردن فضای داستان و پرمغز کردن درونمایه آن دست به این کار خطرناک زد و با اشاره ای کوتاه به نکرومانسر و دژ مخوفش دول گولدور میخواست پیش زمینه ای برای بیان نبرد دو جبهه در قسمت های بعد فراهم کند. شاید عمل او در قسمت های بعدی موفقیت آمیز باشد(بهر حال ندیده نمی شود قضاوت کرد) اما در هابیت: سفری غیرمنتظره بیان این پیش زمینه بطوری بسیار شتابزده و ناقص انجام شد. این شاید مهمترین نقص هابیت: سفری غیرمنتظره در مقایسه با برادر بزرگتر خود ارباب حلقه ها: یاران حلقه باشد.
فیلم با نوری در تاریکی آغاز می شود. نوری که بیلبو روشن می کند. و این یعنی که باید منتظر شروع ماجراجویی بیلبو باشیم. در حقیقت این نور همان بیلبو است که فروغ و گرمای نورش در فیلم احساس خواهد شد. پس از این صحنه ما شاهد سفری از روی نقشه هستیم که تم اصلی ارباب حلقه ها در یک لحظه شنیده می شود. همانند اوایل یاران حلقه ما در ابتدای هابیت شاهد سفری در گذشته هستیم. هدف، ریشه دار کردن فیلم است. و در واقع از همین اول مشخص می کند که فیلم وقت شما را 3 ساعت بیهوده نخواهد گرفت و داستان ریشه دار است. جملات اول کتاب هابیت که از زبان بیلبو در فیلم شنیده می شود وفاداری فیلک به کتاب را به ما مژده می دهد. و با ظاهر شدن فرودو ارتباط آن به ارباب حلقه ها. و این ارتباط وقتی محکم می شود که بیلبو را در حال آماده سازی مقدمات جشن تولد 111 سالگی اش می بینیم و فرودویی که برای غافل گیر کردن گندالف -که به شایر می آید- به جنگل می رود. این جاست که هر بیننده موشکافی متوجه می شود که فیلم ابدا یادآوری خاطرات بیلبو نیست! یا داستانی که برای برادر زاده اش تعریف کند. اگر در یاران حلقه یادتان باشد وقتی فرودو به جنگل می رود بیلبو قلم را به دست می گیرد و ماجراجویی خود را به صورت کتابی در می آورد. حال در فیلم هابیت جرقه این کار -نوشتن داستان سفرش- وقتی روی می دهد که جملات "در سوراخی در زمین، هابیتی زندگی میکرد" را به رشته تحریر در می آورد. و فیلم هابیت درواقع بازخوانی کتاب نوشته شده بیلبو است که خاطرات خود را می نویسد.(نوشتن کتاب بیلبو در ریوندل تمام می شود. و ما در اواخر قسمت سوم باید شاهد بیلبوی پیر در ریوندل باشیم.) خب برگردیم سر فیلم. کارگردان سرخوشی 12 دورف را در قسمتی که ناخواسته وارد خانه بیلبوی جوان می شوند، با بازی زیبای بازیگران و آهنگین کردن جمع به ما نشان می دهد و عصبانیت بیلبوی جوان را از میهمانان ناخوانده ف می شود گفت فقط بازی بازیگر توانا، مارتین فریمن! در ابتدا می فهمیم که بیلبو از مهمان جماعت بدش نمی آید اما میهمانداری هم حدی دارد! از آنجا که آهنگ و تمام سر و صداها با در زدن تورین سپر بلوط -سیزدهمین دورف و رهبر آنها- خاموش می شود به ما جدیت فیلم را گوشزد می کند. عزم و اراده 13 دورف در بازپسگیری قلمرو از دست رفته شان، اربور را در اوج همخوانی شان در خانه بیلبو می بینیم. وقتی که آنقدر مصمم هستند که نیامدن یک هابیت جواننمی تواند مانع آن ها شود. گندالف اما اصرار دارد که بیلبو را به عنوان چهاردهمین عضو گروه استخدام کند و بعدا دلیل خود را به بانو گلادریل اینگونه شرح می دهد"...شاید به این خاطر که من میترسم و او به من شجاعت می دهد". وقتی که بیلبو بیدار می شود و موزیکی در پیش زمینه نداریم یعنی کارگردان قضاوت را به مخاطب سپرده است اما وقتی موسیقی متن شروع می شود یعنی دیگر قضاوتی وجود ندارد چون بیلبو تصمیمش را گرفته است.
]
فیلمنامه شیب رضایت بخشی دارد. یعنی طبق معمول فیلمنامه های جکسونی ابتدا تمام کاراکتر ها خوب به مخاطب شناسانده می شود تا بیننده بداند با چه کسانی رو به رو می شود. برای این امر طی 45 دقیقه اول فیلم و با جمع شدن دورف ها در خانه بیلبو بگینز و البته در متن فیلم و در حوادث می توان به جمیع آداب و اخلاقیات دورف ها اشراف داشت. چینش کلمات فیلمنامه بسایر با دقت انجام شده و در برخی موارد عین جملات کتاب منتقل شده است. این جملات و فیلمنامه کم نظیر هابیت وقتی زنده می شود که از بازیگران توانمندی چون ریچارد آرمیتاژ با صدای استثنایی اش در نقش تورین، مارتین فریمن ستاره سریال های انگلیسی در نقش بیلبو بگینز جوان، اندی سرکیس با درخشش دوباره در نقش گولوم، یان مکلین در نقش گندالف و 12 دورف دیگر که البته شاخص آن ها به نظر من جیمز نسبیت در نقش یکی از دورف ها به نام بیفور است.
شاید بتوان قدرتمند ترین بخش فیلم هابیت را بازیگری آن عنوان کرد. مارتین فریمن ضمن درک کامل از شخصیت بیلبو بگینز تالکین برای ارائه آن در فیلم حاضر شده و شما پس از دیدن این فیلم خواهید فهمید که چقدر بیلبو در دل شما جا گرفته است. حالا دلیل اصرار فراوان کارگردان جکسون را بر بازی مارتین فریمن در نقش اصلی می فهمیم. جاهایی هست که در فیلم فقدان بیلبو احساس می شود . مثلا در قلمرو زیرزمینی گابلین ها جایی که بیلبو ناخواسته از تیم جدا می شود، جایی که رنج و اندوه را از چشمان تورین درک می کنیم آرزو می کردیم ای کاش بیلبو آن جا با حضور گرمش و شوخ و شنگی اش ما را دلشاد میکرد. می توان مارتین فریمن را نوری در تاریکی یاد کرد که در هر جای تاریکی از فیلم که حضور داشته باشد نوعی گرما در قلب خود احساس می کنیم. جایی که جلوی تورین ایستاده و اورک های وحشی را عقب می راند می توان در چشمانش شجاعت را دید. وقتی شمشیر را بیخ گلوی گولوم گذاشته دلرحمی را و وقتی عقابی او را از زمین بلند می کند حیرت را و وقتی صدای گرگ ها را می شنود ترس و اضطراب را. کلا اگر دیدن هابیت یک دلیل داشته باشد آن بازی مارتین فریمن و ریچارد آرمیتاژ است.اما بازی زیبای ریچارد آرمیتاژ در نقش تورین سپر بلوط توانسته است شکوه و غرور این شاهزاده را به مخاطب منتقل کند و همچنین در نبرد تورین و فرمانده اورک ها، وقتی که سر پدر تورین جدا می شود با فریاد دلخراش و انتقام جویانه تورین دل هر بیننده ای جابجا می شود! این صحنه ای است که از زبان بالین بیان می شود در حالی که اندام چهارشانه و قد بلند (به نسبت کوتوله ها!) تورین و موهایش که در باد وزان است، دیده می شود.همه در نقش خود عالی بازی کردند. چه ویوینگ در نقش الروند، چه کیت بلانشیت در نقش بانو گلادریل و همچنین بقیه. اندی سرکیس گرچه فروغ ناپایداری در فیلم دارد اما در همان چند دقیقه بیننده را چنان با بازی خود درگیر می کند که تا آخر فیلم اثراتش باقی است! در واقع این وظیفه کارگردانی است که به نحو احسنت انجام شده تا همه در جای صحیح خود قرار گیرند. بازیگر وظیفه خود را درست بشناسد. هماهنگی 13 دورف در فیلم محشر است. در جمع هایی که هر 13 عضو گروه به انضمام هابیت و گندالف حضور دارند گرمای جمع به بیننده منتقل خواهد شد. همینطور در هماهنگی بین تدوین، فیلمبرداری و موسیقی متن که جکسون در ارباب حلقه ها گل کاشت در هابیت هم به همان کیفیت وجود دارد. خوشحالیم که پیتر جکسون توانست فضایی را که مد نظر تالکین بود از دنیای او و از کتابش به مخاطب منتقل کند. قاب معروف جکسون در هابیت نیز بی نقص است و به تمام جزئیات اسکوپ پرداخته است و حواشی را کنار زده است. هر چه بیننده نیاز به دیدن داشته باشد جلوی چشمانش حاضر می شود و جزئیات اضافی هرس شده است.
سینما مجموعه ای از تمام هنر های بشریت است. از طراحی لباس و موسیقی گرفته تا ادبیات و فرهنگ ها در این هنر جای دارند. یکی از ایم هنر ها چهره پردازی است. یک چهره پردازی خوب فقط آن نیست که مواد بکار گرفته شده برای گریم طبیعی باشند و معلوم نباشد! بلکه مهمترین هدف گریم نیز انتقال صحیح حس مورد نظر از طریق چهره بازیگر است. در مورد چهره پردازی هابیت فقط کافی است نگاهی به چهره دورف ها بیاندازید. از چهره هر کدام می توان باطنشان را حدس زد. اصلا نمی شود آنچه را که من از گریم هابیت درک کرده ام را به شما منتقل کنم اما دراین مورد فقط به مقایسه چند صحنه بسنده می کنم. تصاویر زیر را مشاهده کنید. و تفاوت گریم را با توجه به موقعیت فیلمنامه.(از راست به چپ) عکس اول مربوط به صحنه ایست که بیلبو شمشیر را بیخ گلوی گولوم گذاشته در حالیکه گولوم اورا نمی بیند. تصویر دوم اولین نما از چهره بیلبو بگینز جوان در فیلم است و بالاخره تصویر سوم او را نشان می دهد در حالیکه با شمشیری در دست از تورین در مقابل اورک های وحشی دفاع می کند.
"تمام داستان های خوب نیازمند تزیینات هستند" جمله ای از گندالف در اوایل هابیت: سفری غیرمنتظره پیتر جکسون. این شاید دلیل این حماسه بلند و 270 میلیون دلاری است. اولین قسمت از سه گانه 9 ساعته برگرفته از کتاب 300 صفحه ای جی.آر.آر. تالکین که مقدم بر داستان ارباب حلقه هاست می باشد و قطعا چشم های زیادی را به خود خیره خواهد کرد و طرفداران را خشنود خواهد کرد. همچنین شاهد شوخ طبعی های اضافی هستیم که در ارباب حلقه ها وجود نداشت. این فیلم را می توان حماسه ای خواند که تحسین کسانی را در پی خواهد داشت که فکر میکنند مهم ترین چیز در باره یک اقتباس سینمایی وفادار بودن به متن است. این را از روی احساسات شخصی نمی گویم. هوشمندانه ترین حرکت جکسون استفاده از بازیگری دلپذیر و مسرت بخش مارتین فریمن در نقش مرکزی این حماسه بود. جوانی های بیلبو بگینز، 60 سال قبل از ماجرای حلقه. فریمن نسبت به الیجا وود در ماجرای حلقه که در ساخت داستان، فرودو نام گرفت، ارتقا عمل پیدا کرد. جایی که بیلبوی پیر (یان هلم) در ماجرای او بی اثر نبود. بیلبو توسط گندالف استخدام می شود. گندالفی که توسط یان مکلین برای ماموریت برادر زاده بیلبو یعنی فرودو حاضر شد. (در فیلم، 60 سال بعد!) جادوگر داستان به همراه 13 دورف در خانه بیلبو حاضر می شوند. دورف هایی که به غیر از رهبرشان، تورین سپر بلوط (ریچارد آرمیتاژی که خوب بود اما ویگو مورتنسن نمی شد) با یکدیگر تفاوت محسوسی ندارند. دورف ها به مهارت بیلبو در عیاری و راهزنی نیاز دارند تا بتوانند راه خود را از موانع باز کنند و سرانجام کنترل دوباره قلمرو ازدست رفته شان، اربور را باز پس بگیرند. قلمرویی که توسط اژدهایی به نام اسماگ مورد حمله قرار گرفته بود. پس از تقریبا 1 ساعت از فیلم که بیشتر حال کمدی و موزیکال داشت، نبردها به طور جدی شروع می شود. و با سربریدن گابلین ها و سلاخی اورک ها به قدر کافی، محدودیت PG-13 را برای فیلم به ارمغان می آورد. کارکردن روی کتابی که یک پنجم حجم کتاب ارباب حلقه ها را دارد باعث شد که پیتر جکسون و دوستان فیلمنامه نویسش یعنی فلیپیا بوینز و فران والش فیلمنامه را با پی نوشت های کتاب ارباب حلقه ها توسعه بدهند که نتیجه اش موجودات وحشتناکی مانند آزوگ می باشد. ملاقات مختصر و اقامت کوتاه گروه در ریوندل توجیه خوبی برای وجود الروند، گلادریل و سارومان در کنار همدیگر نبود. این اشتباه را به برکت وجود دوباره اورلاندو بلوم در نقش لگولاس می بخشیم. البته بازگشت گولوم برای ما بسیار مسرور کننده تر بود.کسی که در راه بیلبو سبز شده و وظیفه اش وارد کردن حلقه جادویی سائورون به حماسه است. به طور کلی 2 ساعت آخر فیلم پر از ماجراها و داستان های جالب بود. به عنوان یک مثال عینی می توان از زنده کردن کوهستان توسط جلوه های ویژه خارق العاده در یک صحنه از فیلم یاد کرد.